سلام
اینبار سوتی خودم رو میخوام براتون بگم . :))
جاتون خالی یه جشن خیلی خوب گرفته بودیم و حسابی دوستان و هیات های دیگه رو دعوت کرده بودیم .
از قضا صاحب مجلس که هیات خونشون برگزار شده بود چندنفر مهمون ویژه داشتن . این مهمون های ویژه از کربلا تشریف آورده بودن ( از جمله کسایی هستن که اربعین در خونشون روی زوار بازه )
جاتون حسابی خالی . مجلس شروع شد و کم کم حسابی به دست زدن گرم شدیم .
بالاخره مداح اشاره کرد بلند بشید و دست بزنید . ما هم که از خدا خواسته . همین طور داشتیم دست میزدیم که دیدم یه نفر جلوی من انگار دست نمیزنه داره یه کار دیگه میکنه . فکر کردم داره مسخره بازی در میاره و از بچه های خودمونه . چشمتون روز بد نبینه . زدم سرشونش و گفتم : داداش پارتی نیستا . این مسخره بازیا چیه درمیاری .
یه دفعه رفیقم گفت : فلانی . گفتم : بله گفت : عراقیه عراقیه .
هیچی دیگه . من که تصمیم گرفتم تو اوج خداحافظی کنم :))))